زمستان با آن روزهای برفی و شبهای سرد و یخ زده ش بالاخره به انتها رسید و اولین ماه بهار را هم پشت سر گذاشتیم .شروع همیشه هیجان انگیزه حتی اگه شروع به پوشیدن لباسهای سبک تر به جای کت و کلاه و شال گردنهای زمستانی باشه . راستش این اواخر دیگه داشت حوصله ام از آن هوای خاکستری سر میرفت و حتی نگاه به لباسهای زمستونی حسی از له شدن را در من ایجاد میکرد . ولی حالا که هوا رو به گرمی و آفتاب در تب تابیدن هست ،گاهی چنان حس خوشی از سبکی و بی دغدغگی بهم دست میده که بی اختیار هوس میکنم دست ها را به هم بکوبم که،ای جانمی جان ن ن .
شروع سال جدید در این میان همیشه ایدهٔ نو شدن رو به انسان القا میکنه . و شاید رسم دیرینه خونه تکونی بر همین اساس باشد.
ولی آیا میشه مفهوم نو شدن یا خونه تکونی را به خودمون تعمیم بدیم؟ ا حتمالا پاسخ شما مثبت هست . من هم با شما موافقم ولی به نظر شما از کجا باید شروع کرد؟
موضوع جالبی هست نه؟ واقعا با همهٔ اهمیتی که این نوع خونه تکونی داره چه تعدادی از ما نیاز به آن را در خود حسّ میکنیم ؟و در این میان چه تعداد به رفع آن نیاز دامن میزنیم ؟
تصورش مشکله چون باید با خیلی از باورها جنگید ، و این مثل را از قدیم گفته اند که کار هر بز نیست خرمن کوفتن ...
در این مورد من یک زمان دیگه افکار و ذهنیات خودم رو به عنوان یک شخص عادی یا غیر متخصص بیان میکنم . ولی اینجا دلم می خواهد اتفاق جالبی که در این اواخر یک نوع خونه تکونی جسمی را در نگاه من تداعئ کرد بنویسم .
جریان از این قرار هست که:
از حدود ۲ ماه پیش یک مورد خاص توجه من رو جلب کرد و آن تب رژیم لاغری بود که به شکل عجیبی تقریبا همهٔ خانمهای همکارم رو فرا گرفته بود. به طوری که هر کدوم به شکلی در فکر کاهش وزن بودند . هوا هنوز کاملا سرد بود و من هم بی خیال و سر به هوا . آن جریان گذشت تا این که چند روز پیش در یک هوای بسیار زیبا و دلچسب بهاری هوس کردم یکی از لباسهای خوشگل بهاریم را بپوشم و برای گردش بیرون بروم.
لباس را به تن کردم و جلوی آیینهٔ ایستادم ،ولی در یک نگاه که به خودم انداختم برق از چشمم پرید و به دنبال آن آه از نهادم خارج شد .
زیر لب نالیدم وای بر من که از اضافه وزن زمستانی غافل بودم .
و در حالی که خصمانه به آن برجستگیهای نا به جا خیره شده بودم به فکر فرو رفتم . باید در کمترین زمان ممکن مشکل را حل میکردم تا لطف حضور آن روزهای زیبای بهاری رو از یمن وجود آن نازیباییها از دست ندم .
خلاصه من که تا دیروز به همکارانم با آن رژیمهای لاغری میخندیدم با آن چنان اهتمامی به تکاپو افتادم که همه را به تعجب انداختم .در این مورد با دوستان و همکارانم صحبت کردم و تجربه هر کدام را شنیدم .
در سایت های مختلف جستجو کردم و انواع رژیمهای وطنی و غیر وطنی را مطالعه کردم ولی هیچ کدام به دلم ننشست .
تا این که در یک سایت به اصطلاح روانشناسی چشمم به یک رژیم غذائی به این شرح افتاد . رژیم غذایی متابولیسم . کاهش وزن از ۷ تا ۲۰ کیلو فقط در ۱۳ روز
تیتر به قدری اغراق آمیز بود که لحظهای هم باور نکردم ولی ۱۳ روز توجه من را جلب کرد . با خودم گفتم من اگه ۴ تا ۵ کیلو در ۱۳ روز وزن کم کنم بسیار عالی خواهد بود . پس همین را به کار میبندم .
و به این ترتیب رژیم غذائی من شروع شد . باید اضافه کنم که من به هیچ وجه تحمل گرسنگی را ندارم . و رژیم غذایی مذکور بر خلاف آنچه که در متن آن خواندم سراسر گرسنگی بود و گرسنگی و گرسنگی ...
چند روزی را به تحمل و سرو کله زدن با معده خالی گذراندم تا این که یک شب مقاومت من به پایان رسید . آن شب که از زور گرسنگی خواب به چشمم نمیآمد یکباره با یک یورش جانانه به یخچال به رژیم لاغری شبیخون زدم و لقمهٔ بزرگی نان و پنیر را با لذت گاز زدم و نوش جان کردم .
بعد از آن که گرسنگی من کمی تسکین یافت نشستم و دقایقی را بر حماقت خود در تن دادن به آن رژیم غذائی خندیدم .
ولی باید بگم گر چه آن رژیم غذایی نیمه تمام رها شد و برای من به تاریخ پیوست ولی در همین ایام تونستم اهمیت تغذیهٔ صحیح و فعالیت متناسب را بهتر درک کنم .
حالا خوب میفهمم که راز سلامت جسم و زیبایی آن در تغذیه سالم و فعالیت کافی هست .
در همین زمینه یک لینک آشپزی را به دوستان اهل آشپزی هدیه میکنم .
این سایت که از تنوع بی نظیری برخوردار هست برای دوستانی که به زبان آلمانی یا انگلیسی آشنایی دارند قابل استفاده هست و از مزایای آن قید مقدار کالری برای هر پرس غذا هست .
از خانه تکانی به رژیم غذایی رسیدیم . خوب شاید این هم نوعی تغییر هست که گاهی انسان ضرورتش رو احساس میکنه . ولی مطمئنا منبعی بسیار بالاتر و مهمتر وجود داره که به یک انسان حسی از آرامش و درک زیبایی و شادی میده .و آن چیزی نیست جز زیبایی درون .
جهان آینهای است از تصورات انسان . ریشه زیبایی از درون هست و تا زمانی که آنجا رو باصفا و شاد و از کینه وحسد پاک نکنیم هرگز زیبایی یک بهار دل انگیز را درک نخواهیم کرد.